معنی تکه بیاردن - جستجوی لغت در جدول جو
تکه بیاردن
تپق زدن
ادامه...
تپق زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تکه بیارده
سکندری خورده، اسب سکندری خورده
ادامه...
سکندری خورده، اسب سکندری خورده
فرهنگ گویش مازندرانی
تکو بخاردن
گیر کردن پا به هنگام حرکت به طوری که فرد با سر به طرف جلو
ادامه...
گیر کردن پا به هنگام حرکت به طوری که فرد با سر به طرف جلو
فرهنگ گویش مازندرانی
دتکه بییاردن
حالتی در هنگام تیراندازی با تفنگ که چاشنی عمل کرده ولی تفنگ
ادامه...
حالتی در هنگام تیراندازی با تفنگ که چاشنی عمل کرده ولی تفنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
په بیاردن
سؤال کردن، اقرار گرفتن، خسته شدن، ورم کردن مچ دست در اثر
ادامه...
سؤال کردن، اقرار گرفتن، خسته شدن، ورم کردن مچ دست در اثر
فرهنگ گویش مازندرانی
تو بیاردن
تب کردن، شدت گرما که بر اثر آن زراعت تباه شود، به درد آمدن
ادامه...
تب کردن، شدت گرما که بر اثر آن زراعت تباه شود، به درد آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
هه بیاردن
هجوم آوردن، یورش بردن
ادامه...
هجوم آوردن، یورش بردن
فرهنگ گویش مازندرانی